محمد غلامی از آن فوتبالیستهایی است که مسیرش از زمینهای خاکی تالش آغاز شد و تا گلزنی در معتبرترین ورزشگاههای ایران ادامه پیدا کرد. او در تیمهای بزرگی بازی کرد، و قهرمانی لیگ برتر را تجربه کرد، گلهای زیادی به استقلال و پرسپولیس زد، اما هرگز پیراهن سرخ را نپوشید. غلامی پس از خداحافظی از فوتبال، وارد عرصه موسیقی و سینما شد. در ادامه گفتوگوی مفصل ما با او را میخوانید.
فوتبال را از کجا شروع کردید؟
فوتبال من از چوکا شروع شد. یادم هست به همراه پسر عمه ام برای تست رفته بودم. زمین پر بود از بازیکنانی که همه دنبال یک شانس بودند.حدود ۳۰۰-۴۰۰ نفر برای تست اومده بودن، من بیست دقیقه بازی کردم و تونستم سه گل بزنم. همانجا مربیها تعجب کردند. اقای عزت اللهی (عموی سعید عزت اللهی) آمد و گفت این بازیکن کجا بوده تا الان؟ فردای همان روز قرارداد بستم، شماره ۱۰ گرفتم و همان سال اول هم آقای گل شدم.
سؤال: بعد از چوکا چه شد؟
سال بعد هم تونستم در تیم چوکا هفت گل بزنم و بعد به تیم امید های ملوان رفتم و کم کم به تیم بزرگسالان ملوان رسیدم. آنجا با مربیانی مثل آقای صالح نیا و آقای ایراندوست کار کردم که خیلی چیزها از آنها یاد گرفتم. در تیم امیدهای ملوان هم قهرمان کشور شدیم. فینالمان با سپاهان بود. آن بازی یک گل زدم و یک پنالتی گرفتم و قهرمان شدیم. برای من که تازه از یک روستا آمده بودم، این موفقیتها مثل رویا بود.
چه زمانی اسم شما در فوتبال ایران مطرح شد؟
وقتی در ملوان خوب بازی کردم و به چشم آمدم، پرسپولیس و پاس تهران دنبال جذب من بودند. آن زمان صد میلیون پیشنهاد داده بودند که رقم بزرگی بود. ولی من ملوان را خیلی دوست داشتم و ترجیح دادم بمانم. قراردادم پنج میلیون بود ولی برایم مهم نبود، چون از ته دل عاشق ملوان شده بودم.
چرا در نهایت راهی پاس شدید؟
اول باشگاه رضایت نمیداد. بعد از کشوقوس زیاد، در نهایت به پاس تهران رفتم. آنجا کنار بازیکنان بزرگی مثل خسرو حیدری، حسن رودباریان، پژمان جمشیدی بودم. اول خیلی فرصت بازی پیدا نمیکردم چون جوان بودم. وقتی تیم به همدان منتقل شد، شرایط تغییر کرد. آنجا ۱۲ گل زدم و جالب است که اولین گل تاریخ پاس همدان را من زدم. سال بعد هم ۱۴–۱۵ گل دیگر به ثمر رساندم. این دو فصل برایم خیلی مهم بود، چون باعث شد نامم بهعنوان یک مهاجم گلزن مطرح شود.
چطور به استیلآذین رفتید؟
داستان جالبی داشت. یک روز علی کریمی به من زنگ زد و گفت بیا استیلآذین. بعد خود آقای هدایتی هم تماس گرفت. رفتم و قرارداد بستم. تیم پر از ستاره بود؛ از فریدون زندی و مهرداد اولادی گرفته تا خود کریمی، امیر شاپورزاده و مهرداد میناوند خدا بیامرز. سال اول ۱۴ گل زدم و ۸ پاس گل دادم. همان سال استقلال و پرسپولیس را رفتوبرگشت شکست دادیم. برای من بازی کنار این همه ستاره تجربه بزرگی بود.
چرا هیچ وقت پرسپولیس نشد؟
واقعیتش این است که پرسپولیس را همیشه دوست داشتم. بارها منتظرشان بودم. ولی قسمت نبود و هر بار مانعی پیش آمد. چند بار خیلی نزدیک بود. حتی در زمان اقای آریهان یک بار بلیت گرفتم که همراه تیم به کانادا بروم. اما مشکلات رضایتنامه مانع شد و حتی باشگاه ملوان متوجه این موضوع شد و منو جریمه کرد.
دوران داماش برایتان چطور بود؟
پیشنهاد رفتن من به داماش در سال ۸۸ از طرف اقای هدایتی مطرح شد و من از تیم استیل اذین به داماش رفتم مه مدیر عامل اون زمان اقای عابدینی بود. اون سال برای داماش حدود ۱۳–۱۴ گل زدم و دوباره از پرسپولیس پیشنهاد دریافت کردم ولی باز قسمت نشد. (با خنده) بعد از اون من به سپاهان منتقل شدم.
داماش خاصترین تیم زندگی فوتبالی من است. پنج فصل آنجا بودم. هواداران داماش همیشه پشتیبان من بودند.
فضای ورزشگاه عضدی رشت بینظیر بود. وقتی از داماش جدا شدم، دلم برای آن جو و هواداران تنگ شد. هنوز هم وقتی به رشت میروم، مردم با من مثل یک عضو خانواده رفتار میکنند.
در سپاهان چه تجربهای داشتید؟
در سپاهان با مربیانی مثل مرزبان و کرانچار کار کردم. تیم خیلی حرفهای بود و همان سال قهرمان لیگ شدیم. گلهای مهمی هم زدم، حتی به پرسپولیس در فینال جام حذفی گل زدم که با همان گل قهرمان شدیم. بازی در سپاهان جز بهترین تجربههای دوران ورزشی من بود. همیشه میگویم سپاهان یکی از بهترین باشگاههای ایران است.
آمار شما مقابل استقلال و پرسپولیس جالب است.
برای هر بازیکنی، گل زدن به استقلال و پرسپولیس لذت خاصی دارد. همیشه انگیزه زیادی داشتم مقابل این دو تیم بزرگ بازی کنم و تونستم ۷ گل به استقلال و ۵ گل هم به پرسپولیس بزنم.
چرا از فوتبال خداحافظی کردید؟
من با تیم داماش از لیگ سه شروع کردیم و آوردیمش لیگ دو و بعد لیگ یک. همانجا تصمیم گرفتم خداحافظی کنم. آخرین بازیام در تهران بود. پیشنهادهای دیگری هم داشتم، ولی دلم میخواست پایان فوتبالم با داماش باشد. احساس کردم این بهترین تصمیم است.
بعد از خداحافظی چه کردید؟
اول رفتم دنبال مربیگری. مدرک C و B گرفتم و حتی یک دوره در بنفیکای پرتغال گذراندم. ولی دلم با مربیگری نبود.
به مربیگری در فوتبال فکر نمیکنید؟
نه، واقعیت این است که چیزهایی دیدم که منو از مربیگری زده کرد. ولی هنوز به فوتبال علاقه دارم و دوست دارم در زمینهای مثل ایجنت یا مدیریت ورزشی فعالیت کنم.
چه شد که وارد عرصه هنر شدید؟
از قبل به خوانندگی علاقه داشتم. همیشه مادرم به من میگفت بخوان. اولین آهنگم را برای او خواندم. بعد هم چند قطعه دیگر ضبط کردم، یکیشان با یک رپر بود که برای نوجوانها ساخته بودیم.
واکنش اطرافیان به خوانندگیتان چه بود؟
خیلیها تشویق کردند. یکی از دوستان آهنگسازم گفت کارت خوب است. حتی از من پرسیدند اگر کنسرت بگذاری چه کسی را دعوت میکنی. گفتم علی دایی و علی کریمی! (میخندد).
در سینما هم فعالیت داشتید؟
بله، در یک فیلم سینمایی با حسین ماهینی بازی کردم. بعد هم چند پیشنهاد دیگر داشتم، حتی برای یک سریال. راستش من سینما را هم خیلی دوست دارم. برای من تجربه جدیدی بود و حس کردم میتوانم در این مسیر هم پیشرفت کنم.
الان چه برنامهای دارید؟
دوست دارم در شهر خودم، تالش یا رضوانشهر، یک آکادمی فوتبال بزنم. سالن سرپوشیده، سالن بدنسازی، امکانات خوب برای بچهها. چون استعدادهای زیادی داریم که باید شناخته شوند. اگر شرایط فراهم شود، این کار را حتما انجام میدهم.
ماجرای پیراهن دنی آلوز که به علی منصوریان دادید چه بود؟
(میخندد) بازی تیم ملی با برزیل بود. همون بازی که برای خداحافظی کریم باقری تدارک دیده شده بود و من تونستم در اون بازی گل زنی کنم. قبل بازی رفتم با دنی آلوز صحبت کردم. بعد از بازی پیراهنش را به من داد. اقای منصوریان به من گفتن که لباس رو بهشون بدم برای پسرشون منم گفتم باشه. همان موقع بعضیها گفتند نده، ولی چون ایشون خیلی دوست داشت، پیراهن را به او دادم.
اگر بخواهید جمعبندی کنید…
فوتبال برای من همهچیز بود. از جادههای خاکی تالش شروع کردم، به ملوان رسیدم، در پاس و استیلآذین درخشیدم، در سپاهان قهرمان شدم و در داماش عاشق هواداران شدم. حالا هم دنبال علایق جدیدم هستم؛ موسیقی، سینما یا حتی کارهای مدیریتی در فوتبال. برای من مهم این است که هر کاری میکنم، از ته دل باشد و با عشق.