🎙️گفتوگوی اختصاصی با ارشد پارسی؛ بازیکن جوانی که رؤیای پرسپولیس را در سر دارد
خودت رو برای خوانندگان معرفی کن.
من ارشد پارسی هستم، متولد ۱۴ بهمن ۱۳۷۹ در اردبیل. فوتبالم را از رده نوجوانان استقلال شروع کردم. قبل از آن هیچجا فوتبال بازی نکرده بودم. به توصیه یکی از دوستانم برای تستگیری استقلال رفتم و همانجا قبول شدم. دو فصل در این تیم بودم و با آقای لطیفی کار کردم.
مسیر فوتبالیات بعد از استقلال چطور ادامه پیدا کرد؟
بعد از استقلال، در رده جوانان دسته یک برای تیم شهدای کیوج بازی کردم، سپس به مقاومت رفتم. سال آخر جوانان سرباز بودم و خودم را در تیم مقاومت معرفی کردم. سال اول رده امید، سربازیام تمام شد و سال آخر زیر ۲۱ سال در تیم شمس آذر در لیگ یک بازی کردم. سه سال است که به لیگ دو آمدهام و برای تیمهای ویستا توربین، کویر مقوا و سال قبل برای بهمن تهران بازی کردم.
بیشترین کسی روی مسیر فوتبالیت تأثیر گذاشت چه کسی بود؟
اقای سعید لطفی. من هیچجا بازی نکرده بودم و تازه از ۱۵-۱۶ سالگی به تهران آمده بودم و کار میکردم. او کسی بود که باعث شد من خودم را باور کنم. یادم هست یک روز میخواستم شناسنامهام را از آقای لطفی بگیرم و بروم، اما ایشان به برادرم گفتند «ارشد خیلی استعداد دارد، فقط باید حواستان به او باشد». همین حرف برای من انگیزه بزرگی شد.
از آمار و عملکردت در نوجوانان بگو.
سال اول که در نوجوانان استقلال بودم توانستم در ۱۵ بازی ۷ گل بزنم و ۱۰ پاس گل بدم و جزو ۲۰ پدیده لیگ نوجوانان بشم. بعدش با آقای حسین کاظمی کار کردم که از نظر شخصیتی و فنی خیلی به من کمک کرد.
در شمس آذر چه گذشت؟
سال قبل اینکه برم شمس اذر حداقل ۱۰–۱۲ بازی به میدان رفتم، گل زدم و پاس گل هم دادم. شرایط خوبی داشتم و فکر میکردم میتوانم خودم را ثابت کنم. اما درست یک هفته مانده به مسابقات، اسم من را از لیست خط زدند. واقعاً ضربه روحی بزرگی بود، چون نه فرصت جابهجایی داشتم، نه تیم دیگری میتوانستم پیدا کنم. با این حال هنوز اعتقاد دارم یکی از بهترین مربیهایی که تا الان با او کار کردهام سعید دقیقی بوده، چون از نظر فنی سطح بالایی داشت و در عین حال به من امید میداد.
الان در چه شرایطی هستی؟
راستش فعلاً تیم ندارم و در حال بررسی شرایط هستم تا بتونم انتخاب خوبی داشته باشم. این برای یک بازیکن جوان سخت است، ولی ناامید نشدم. با خودم میگویم حتی اگر الان شرایط سخت باشد، میتوانم در آینده به سطح بالاتری برسم. باور دارم که توانایی ورود به لیگ برتر را دارم. فعلاً دارم تلاش خودم را میکنم و منتظرم ببینم خدا چه میخواهد.
بزرگترین هدفت در فوتبال چیست؟
همیشه دوست داشتم یک روز برای پرسپولیس بازی کنم. درسته که فوتبال را از پایههای استقلال شروع کردم و ترک هستم و خیلی از ترکها آرزوی بازی برای تراکتور را دارند، اما من پرسپولیس را بیشتر دوست دارم. جو هوادارانش، بزرگی باشگاه و انگیزهای که میدهد باعث شده آرزو کنم یک روز پیراهن پرسپولیس را بپوشم.
الگوی فوتبالیات چه کسی بوده؟
هیچوقت الگوی خارجی نداشتم چون دوست ندارم شبیه کسی باشم. همیشه دلم میخواست سبک خاص خودم را داشته باشم. اما در زندگی و فوتبال، علی دایی الگوی من است. از همان ۱۴–۱۵ سالگی که اولین مصاحبههایم را با روزنامهها انجام میدادم، اسم علی دایی را میآوردم. درسته پستم با او فرق دارد، ولی شخصیت و مسیرش خیلی برایم الهامبخش است.
خانوادهات در این مسیر چقدر کنارت بودند؟
واقعیتش زیاد حمایتی نبود. من در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمدم؛ هشت برادر و دو خواهر داریم. هیچکدام در مسیر فوتبالم کمکی به من نکردند. حتی خیلی وقتها دلسردم میکردند. مثلاً داداش بزرگترم میگفت فوتبال را ول کن و بیا زندگیت را بساز. ولی من وقتی کنار بازیکنان لیگ برتری بازی میکردم، میدیدم سطح من از آنها پایینتر نیست. حتی در بعضی بازیها حس میکردم بهترم. همین باعث شد به راهم ادامه بدهم و باور کنم میتوانم فوتبالیست شوم.
شرایط این روزها چطور است؟
راستش خیلی ذهنم درگیر است.شرایط سخت است اما با خودم عهد کردم که امسال در هر تیمی بازی کردم از فرصت استفاده کنم و تمام توانم را بگذارم. مطمئنم میتوانم خودم را بالا بکشم و فصل بعد در لیگ یک بازی کنم.
به آینده چطور نگاه میکنی؟
من همیشه به آینده امیدوارم. شاید الان شرایط سخت باشد، شاید خیلیها باور نکنند من بتوانم، اما میدانم با تلاش میتوانم راه خودم را پیدا کنم. هدفم فقط رسیدن به لیگ برتر نیست؛ هدف بزرگترم این است که یک روز پیراهن پرسپولیس و تیم ملی را تنم کنم.
حرف آخر؟
به نظر من فوتبال مسیر آسانی ندارد و همه چیز به تلاش، صبر و باور به خود بستگی دارد. من با تمام سختیها ادامه میدهم و مطمئنم که روزی میتوانم به آرزوهایم برسم.